صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
مورد داریم پسره هدفش از مدرسه رفتن
فقط این بوده که یاد بگیره اسم و فامیلیشو بنویسه
ولی از ترس سربازی الان در حال کار روی پایانه نامه دکترای تخصصیشه
.
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
میگه : من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟
برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم،
انتظارات همیشه صدمه زننده هستند …
زندگی کوتاه است ..
پس به زندگی ات عشق بورز ..
خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و ..
قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن | قبل از اینکه بنویسی » فکر کن
قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش | قبل از اینکه دعا کنی » ببخش
قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن | قبل از تنفر » عشق بورز
زندگی این است … احساسش کن ، زندگی کن و لذت ببر
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
مراحل درس خوندن یک دانشجو :
خوابیدن روی جزوه
گرفتن مشکلات و نواقص گل های قالی
جمع کردن آشغال های ریز و درشت اطراف زمین
خاک گیری گوشه های موبایل
گرفتن چندین عکس با گوشی از خود در حالت های مختلف و در ژست درس خواندن
اس ام اس بازی با بچه های کلاس که هر کدوم چقدر درس خوندن :)))
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
یک روز میرسد که یک ملافه ی سفید پایان میدهد به من...
به شیطنتهایم...
به بازیگوشیهایم...
به خنده های بلندم...
روزی که همه با دیدن عکسم بغض میکنند و میگویند:
دیوانه دلمان برای مسخره بازی هایت تنگ شده.
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
لبخندبزن: وقتی با خانواده ات دور هم جمع شده اید..
خیلی ها هستند آرزوی داشتن خانواده را دارند…!
لبخند بزن: وقتی داری سرکارت میروی..
خیلی ها هستند دربدر بدنبال کار وشغل هستند.
لبخندبزن: چون تو صحیح و سالم هستی..
خیلی ها هستند دارند بخاطر بازگشت سلامتی شان میلیونها خرج میکنند.
لبخند بزن: چون تو زنده ای وروزی داده میشوی وهنوزفرصت برای جبران مافات داری…
مرده هایی هستندآرزوی بازگشت به زندگی رادارندتاعمل صالحی انجام بدهند..اما هیهات!
لبخندبزن: چون تو”خدا”را داری و اورا می پرستی وازاو طلب کمک میکنی…
کسانی هستندکه برای گاو سجده میکنند.
لبخندبزن: چون “تو”خودت هستی..
وخیلی ها آرزو دارند که چون”تو”باشند.
:لبخندبزن..وهمیشه لبخند بر لبانت داشته باش و خدا راشاکرباش وقناعت پیشه کن وبر تقدیر و مقدرات راضی و تسلیم باش..وهمیشه فرهنگ لبخند را درمحیط زندگی خودت منتشرکن.
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
یه روز طرف یه قصاب رو میبره خونش تا واسش گوسفند قربونی کنه
به قصابه میگه :
میخوام برام تیکه تیکش کنی با گوشتاش کباب درست کنم
سر و پا و روده و معده رو خوب تمیز کن میخوام کله پاچه درست کنم
پوستشم باخودت نبر میخوام بدم کاپشن درست کنن برام
با پشکلاشم میخوام کود درست کنم برای باغچه
آت و آشغالاش رو هم میخوام برای گربه مون
خیر بیبینى مهمتر از همه استختوناس ، خانومم میخواد سوپ درست کنه قُوت بگیرم !
قصابه چپ چپ نگاش میکنه ، میگه : نمیخوای صداشو ظبط کنی بذاری برا زنگ موبایلت !؟
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
دوستم میگفت سوار تاکسی شده از راننده پرسیده “با ۵۰۰تومن تا کجا میبری ؟!”
راننده هم گفته : بشین برات بوق میزنم !
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
مورد داشتیم طرف تو وصیت نامش نوشته درایو D کامپیوتر رو ندیده فرمت کنید !
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
یادش بخیر
یه معلم داشتیم تو کلاس میگفت شغل ما، شغل انبیاست
منم اومدم خود شیرینی کنم
گفتم انبیا که همشون چوپانی میکردن !
نه گذاشت ، نه برداشت گفت منم دارم همین کارو میکنم دیگه گوسفند :|
“خدا حفظش کنه زیادی رک بود…”
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
گهگاهی هم از اینترنت کارتی استفاده کنید تا قدر ADSL رو که بهتون دادیم بدونید.
”شرکت مخابرات ایران”
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
خانوما اگه شک داشتید که شوهرتون بهتون خیانت میکنه و به کسی بدبین بودید
شوهرتون رو ببرید نزدیک خونه ی طرف ببینید وای فایش کانکت میشه یا نه!
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
مادربزرگ
گم کرده ام در هیاهوی شهر
آن نظر بند سبز را
که در کودکی بسته بودی به بازوی من
در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق
خمره دلم
بر ایوان سنگ و سنگ شکست
دستم به دست دوست ماند
پایم به پای راه رفت
من چشم خورده ام
من چشم خورده ام
من تکه تکه از دست رفته ام
در روز روز زندگانیم
بی تو
نه بوی خک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی
چرا ؟
سراسیمه و مشتاق
سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی
نشان به آن نشان
که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت
و عصر
عصر والیوم بود
و فلسفه بود
و ساندویچ دل وجگرده دقیقه سکوت به احترام دوستان و نیکانم
غژ و غژ گهواره های کهنه و جرینگ جرینگ زنگوله ها
دوست خوب من
وقتی مادری بمیرد قسمتی از فرزندانش را با خود زیر گل خواهد برد
ما باید مادرانمان را دوست بداریم
وقتی اخم می کنند و بی دلیل وسایل خانه را به هم می ریزند
ما باید بدویم دستشان را بگیریم
تا مبادا که خدای نکرده تب کرده باشند
ماباید پدرانمان را دوست بداریم
برایشان دمپایی مرغوب بخریم
و وقتی دیدیم به نقطه ای خیره مانده اند برایشان یک استکان چای بریزیم
پدران ‚ پدران ‚ پدرانمان را
ما باید دوست بداریم
مادر بزرگ عزیزم در روز9اردیبهشت 93به دلیل بیماری فوت کرد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
اینایی که می گن پول خوشبختی نمیاره
آقا بیاید و منو بدبخت کنید
اینقدر بهم پول بدید تا به خاک سیاه بشینم
نامردم اگه اعتراضی کنم
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
یارو نوشته فلج به دنیا اومدم بعد سرطان هنجره گرفتم بعد رفتم تو کما
تا اینکه با تن تاک اشنا شدم همه مشکلام حل شد و الان تو اغوش گرم خونواده هستم !
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
آزاده زارعی بازیگر نقش باران درنقش یک پسر در فیلم آمین خواهم گفت ظاهرمیشود
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
اگر دروغ رنگ داشت هر روز شايد
ده ها رنگين کمان از دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمياب ترين چيزها بود
اگر عشق ارتفاع داشت
من زمين را زير پای خود داشتم
و تو هيچ گاه عزم صعود نمی کردی
آنگاه شايد پرچم کهربايی مرا در قله ها به تمسخر نمی گرفتی
اگر گناه وزن داشت هيچ کس را توان آن نبود که گامی بردارد
اگر ديوار نبود نزديکتر بوديم, همه وسعت دنيا يک خانه می شد
و تمام محتوای سفره سهم همه بود
و هيچ کس در پشت هيچ ناکجايی پنهان نمی شد
اگر خواب حقيقت داشت
هميشه با تو در آن ساحل سبز لبريز از نا باوری بودم
اگر همه سکه داشتند, دلها سکه را بيش از خدا نمی پرستيدند
و يکنفر کنار خيابان خواب گندم نمی ديد
تا ديگری از سر جوانمردی بی ارزشترين سکه اش را نثار او کند
اگر مرگ نبود زندگی بی ارزشترين کالا بود, زيبايی نبود, خوبی هم شايد
اگر عشق نبود به کدامين بهانه می خنديديم و می گريستيم؟
کدام لحظه ناب را انديشه می کرديم؟
چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آورديم؟
آری بيگمان پيش تر از اينها مرده بوديم, اگر عشق نبود
اگر کينه نبود قلبها تمام حجم خود را در اختيار عشق می گذاشتند
و من با دستانی که زخم خورده توست
گيسوان بلند تو را نوازش می کردم
و تو سنگی را که من به شيشه ات زده بودم به يادگار نگه می داشتی
و ما پيمانه هايمان را شبهای مهتابی به سلامتی دشمنانمان پر می کرديم
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
مرد درحال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر 4 ساله اش تکه سنگی برداشته و بر وری ماشین خط می اندازد .
مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود
در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد .
وقتی کودک پدرخود را دید با چشمانی آکنده از درد از او پرسید : پدر انگشتان من کی دوباره رشد می کنند ؟
مرد بسیار عاجز و ناتوان شده بود و نمی توانست سخنی بگوید ، به سمت ماشین خود بازگشت و شروع کرد به لگد مال کردن ماشین .
و با این عمل کل ماشین را از بین برد و ناگهان چشمش به خراشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد که نوشته بود :
( دوستت دارم پدر ! )
روز بعد مرد خودکشی کرد .
عصبانیت و عشق محدودیتی ندارند .
چیزها برای استفاده کردن هستند و انسان ها برای دوست داشتن .
مشکل دنیای امروزی این است که انسانها مورد استفاده قرار می گیرند و این درحالی است که چیزها دوست داشته می شوند .
مراقب افکارت باش که گفتارت می شود .
مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود .
مراقب رفتارت باش که عادت می شود .
مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود .
مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود .
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
چشم پوشی از حقایق آن را تغییر نمیدهد.
این عشق است که زخم را شفا می دهد نه زمان.
گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند در سختی ها زیبایی باید آفرید.
آموخته ام که زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم.
چهار جیز است که نمی توان آن ها را بازگرداند:
سنگ...پس از رها کردن!
حرف...پس از گفتن!
موقعیت...پس از پیان یافتن!
زمان...پس از گذشتن!
همه چیز چون بسار گردد خوار و ارزان گردد مگر علم و دانش که هرچه بیشتر شود عزیز باشد.
زندگی را از طبیعت بیاموزیم؛چون بید متواضع باشیم؛چون سرو راست قامت؛مثل صنوبر صبور؛مثل رود روان؛مثل بلوط مقاوم و مثل ابر با کرامت باشیم.
خردمندی آن است که آنچه می دانی بر زبان آوری و به آنچه می گویی عمل کنی.(حضرت علی (ع)).
کشف یافتن سرزمین های تازه نیست بلکه دیدن با نگرشی تازه است.
در نبرد روزهای سخت و انسان های سخت این انسان های سخت هستند که می مانند نه روز های سخت...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
مورد داشتیم به طرف گفتن از آرزوهات بگو
شروع کرده از ما حرف زدن !
بعـــــــــــــــــله !
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
به داییم میگم :دایی شکم زدی نمیخوای آبش کنی؟
میگه :مرد باید اینقدر شکم داشته باشه که دسته چکشو بزاره رو شکمش امضا کنه!
استدلال از این شیک تر؟
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
طرف از پشت هیکل دختره رو میبینه ، میفته دنبالش میگه :
ماشین دارم ، خونه دارم ، ویلا دارم …
یهو دختره برمیگرده ، یارو میبینه صورتش خیلی زشته!
میگه : همه رو فروختم !
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
امروز برای اولین بار دیدم تو ماشین عروس دوتا دختر نشسته بودن
بعد از کلی دقت فهمیدم اونی که کلیپس نداره مرد ست !
آمار وبلاگ:
بازدید دیروز : 18
بازدید هفته : 58
بازدید ماه : 418
بازدید کل : 20563
تعداد مطالب : 225
تعداد نظرات : 577
تعداد آنلاین : 1